و این درست این همان تصویری است که حامیان دولت و ضد انقلاب از «حزبالله» میخواهند به نمایش بگذارند؛ «حزباللهی» بی منطقی که قائل به دیوارکشی در پیادهروهاست. اما به هر حال این یادداشت امروز نوشته شده است؛ در اعتراض به تفسیر غلط عدهای به نام دانشجویان حزبالله تهران از فرمان مهم «آتش به اختیار» و تقلیل آن به اعتراض (احتمالا کف خیابانی) به حضور زنان تماشاگر در مسابقات والیبال در نماز جمعهی تهران.
به گزارش رجانیوز، چند روزی بیشتر از صدور فرمان «آتش به اختیار» رهبر معظم انقلاب نمیگذرد. فرمانی که میتوان آن را بعد از طرح چندینباره ماجرای «تشکلهای خودجوش مردمی»، حاوی پیام اوج دلسردی رهبر معظم انقلاب از نهادهای فرهنگی در جمهوری اسلامی (در خوشبینانهترین حالت و نهادهای سیاسی و اقتصادی و ... در معنای وسیعتر و کمی بدبینانهتر) و از دیگر سو، اوج باور به توانایی نسل جوان انقلابی برای پر کردن خلأهای جمهوری اسلامی دانست. یعنی نسلی که بنا به اطلاق سال 88 رهبر انقلاب، افسر جنگ نرم نامیده شده، حالا با تأیید ایشان میتواند در عرصههای ناکارآمد این جنگ نرم، خود را در قامت فرماندهی ببیند: «من به همهی آن هستههای فکری و عملیِ جهادی، فکری، فرهنگی در سرتاسر کشور مرتّباً میگویم: هرکدام کار کنید؛ مستقل و بهقول میدان جنگ، آتشبهاختیار. البتّه در جنگ، قرارگاه مرکزی وجود دارد که دستور میدهد، امّا اگرچنانچه رابطهی قرارگاه قطع شد یا قرارگاه عیبی پیدا کرد، اینجا فرمانده دستورِ آتشبهاختیار میدهد. خب شما افسرهای جنگ نرمید -قرار شد شما افسران جوان جنگ نرم باشید- آنجایی که احساس میکنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمیتواند درست مدیریّت کند، آنجا آتشبهاختیارید؛ یعنی باید خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، پیدا کنید، حرکت کنید، اقدام کنید.»
البته این برداشت از بیانات رهبری، قرینههای بسیار زیادی در این مدت دارد و حتی میتوان رد آن را در حکم رهبر انقلاب به رئیس صداوسیما و یا در حکم آغاز دوره جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز مشاهده نمود که با تأکید پررنگ بر بکارگیری جوانان انقلابی و تقویت تشکلهای خودجوش مردمی همراه بوده است.
به عبارت دیگر، فرمان «آتش به اختیار» حاوی پیامی است که وجه سلبی آن بر پایهی وجه ایجابیاش شکل گرفته است. آن هم درست در جلسهای که طی آن، غالباً نمایندگان تشکلهای دانشجویی سرتاپای ارکان حکومت را پشت تریبون به مسلخ نقد میبرند و کمتر بخشی از حکومت را از نقد و کنایه و متلک بی نصیب میگذارند؛ در چنین شرایطی، رهبر انقلاب، با صدور چنین فرمانی، ضمن تأیید تلویحی این انتقادات، دانشجویان منتقد را دعوت به آن میکند که در این عرصهی جنگ نرم، هر کجا خلأیی یافتند، خود دست به کار شده و در حد مقدورات، آستینها را برای حل مشکلات بالا بزنند. چنانکه وقتی در دیدارهای یکی دو سال گذشتهی دانشجویان با رهبر انقلاب از کیفیت خطبههای نماز جمعه انتقاد شد، ایشان در دیدار سال گذشته، در توصیهای از تشکلهای دانشجویی خواستند تا با تهیهی متنهای پخته، خود از تریبون نماز جمعه برای بیان مواضعشان استفاده کنند و به عنوان سخنران پیش از خطبهها، تحلیل خود را به سمع سایرین هم برسانند. و مگر نه اینکه با همین توصیه، اعتماد شد و تریبونی به اهمیت نمازجمعهی شهرهای بزرگ در اختیار نسل جوان دانشجو قرار گرفت؟
با این توصیفات، آنچه در این فرمان بدیع و صریحتر از همیشه به نظر میرسد، همین اعتماد رهبر معظم انقلاب به نسل جوان کشور و به خصوص جوان مومن انقلابی است. اعتمادی که می تواند یک جهش بزرگ در حوزه فرهنگی کشور را رقم بزند. همینکه درک جوان مومن انقلابی در بسیاری مسائل جلوتر از مسئولان امروزی است. و خب آیا نباید به این اندیشید که چرا امسال، در سال 96، در این بازهی زمانی، رهبر انقلاب چنین اعتمادی را روانهی نسل جوان میکند؟ آیا نباید در تحلیلها بر این بخش متمرکز شد؟ اصولاً چرا رهبر معظم انقلاب در سالهای اخیر، تا این حد بر حمایت و اختیار دادن به نسل جوان انقلابی تأکید دارند که حتی ایشان را با توصیه مستقیم در جایگاه سخنران پیش از خطبههای نماز جمعهای قرار میدهند که اتفاقا این نسل جوان دانشجو منتقد کیفیت برگزاری آن است؟ آیا این نشان از وقوع یک بلوغ فرهنگی در نسل جوان انقلابی ندارد؟
البته نشانههای باور به این بلوغ را در همین جلسهی اخیر مقام معظم رهبری با دانشجویان هم میتوان به روشنی دید: «خیلی سطح حرفها بالا و فهم مطالب، قوی و صحیح بود؛ این را انسان لذّت میبرد. این جلسه سالهاست ادامه دارد -من نمیدانم چند سال است؛ خیلی وقت است؛ ما هر سال با دانشجویان جلسه داریم؛ شاید بیست سال، بیشتر یا کمتر، حالا درست یادم نیست- من بهطور واضح احساس میکنم که سطح فکر مجموعههای دانشجویی رشد کرده و بالا رفته؛ این همان چیزی است که ما انتظارش را داریم.»
اما در چنین شرایطی که دانشجوی جوان انقلابی به حدی از بلوغ رسیده که میتواند همپای مسئولان و بزرگان نظام از تریبون نماز جمعه اعلام موضع کند و به دعوت هرسالهی رهبری (و از جمله در همین امسال) در جهت برپایی کرسیهای آزاداندیشی و میزگرد و سخنرانی و تولید نشریه قدم بردارد، قطعاً بزرگترین جفا به این افسر در شرف فرماندهی را گروهی انجام میدهند که آگاهانه (مانند رسانههای ضد انقلاب) و یا ناآگاهانه (مانند معدودی از دغدغه مندان) این جماعت بالغ شده را در حد پیادهنظام اعتراضات خیابانی غیرقانونی به فلان فیلم و تجمع خودسرانه جلوی فلان سفارت و تحصن بدون مجوز جلوی فلان نهاد تقلیل میدهند و با یک بازگشت به عقب عجیب، خواستار ارجاع امت حزبالله به دهه هفتاد و زمانهای هستند که مسئولان امر تلاش کردند تا مهمترین وجه تمایز حزباللهی، دود موتورش بود و نه قلم و سخنوری و دوربین و هنرش.
در این مورد هم بیان رهبری البته صراحت دارد: «اجتماعات لازم است، اجتماعات هیچ اشکالی ندارد، البتّه قانونی باشد. حالا یک وقت قانون یک جا ممکن است یک سختگیریای بکند، یک اشکالی داشته باشد، ایرادی ندارد؛ حالا بالاخره همیشه که همهچیز برطبق مراد انسان نیست؛ اجتماعات شما خوب است، اجتماع داشته باشید در مسائل مهم و به شیوهی درست. اینکه مثلاً فرض کنید علیه برجام بروند جلوی مجلس شورای اسلامی اجتماع کنند، من فکر نمیکنم یک منطقی پشت سر این باشد؛ خب، حالا مگر نمایندگان مجلس چقدر فرصت دارند؟ اجتماعِ درست این است که شما یک سالنی اجاره کنید یا در اختیار بگیرید، پانصد نفر، هزار نفر، دو هزار نفر، ده هزار نفر دانشجو آنجا جمع بشوند، دو نفر سه نفر با مطالعهی قبلی بروند آنجا بهطور استدلالی حرف بزنند؛ این مهم است. این حرف، هم به گوش نمایندهی مجلس میرسد، هم به گوش نمایندهی دولت میرسد، هم به گوش نمایندهی رهبری میرسد؛ اینجور اجتماعاتی مهم است. یا در قضایایی که گاهی بعضی از مجموعههای دانشجویی میخواهند خطشکنی کنند، اگرچنانچه فرض بفرمایید یک عدّهای میخواهند از خطّ قرمزهای نظام عبور کنند و خیلی هم افتخار میکنند و میخواهند شجاعت به خرج بدهند، جلادت به خرج بدهند و از خطّ قرمزهای نظام عبور کنند، خیلی خب، اینجا اجتماع جسمانی بسیار خوب است؛ البتّه نه به معنای اینکه بروید مجلس آنها را به هم بزنید. بنده قبلاً هم گفتهام، الان هم میگویم، ده بار دیگر هم میگویم؛ من با به هم زدن مجلس مخالفم؛ هر مجلسی که میخواهد باشد. به هم زدن مجلس یک کاری است بیفایده و احیاناً مضر؛ اقلّش این است که بیفایده است، اکثرش این است که مضرّ است. چه لزومی دارد؟ خیلی خب، آنها آنجا جلسه تشکیل دادهاند و علیه فلان مبنای انقلابی دارند بحث میکنند؛ بسیار خوب، شما همانجا اعلام بکنید که فردا یا پسفردا ما در اینجا -آنها آنجا، شما اینجا یا در همان سالن- جلسه تشکیل میدهیم و دربارهی این موضوع بحث خواهیم کرد. دعوت کنید، دانشجویان را جمع کنید، بحث کنید، پنبهی آن حرف را بزنید، تمامش کنید؛ این خوب است. مخاطبینی پیدا میکنید، کسانی هستند، دانشجو بالاخره دنبال فهمیدن حقیقت است. بنابراین اجتماعات فیزیکی خیلی خوب است، اشکالی هم ندارد منتها طبق مقرّرات و همینطوری که گفته شد با پیشبینی درست.»
آیا عجیب نیست که با وجود چنین تصریحی روشنی این فرمان مهم به مساله پیش پا افتاد و بی اهمیتی مانند حضور یا عدم حضور چند زن در ورزشگاه تقلیل پیدا کند؟! چرا جماعتی محدود از دغدغهمندان انقلاب که اتفاقا مواضعشان معمولا با شوق و علاقه از سوی حامیان دولت و رسانههای ضد انقلاب پیگیری میشود، این روزها با بدفهمی از این فرمان، مشغول فشار دادن دکمهی «کنترل زد» برای بازگشت به دورانی هستند که تلاش شد تا از «حزب الله» تصویری بی منطق تصویر بشود؟! آن هم بر سر موضوعات دستهچندم هستند؟ آیا بخشی از بلوغی که در این سالها برای نسل جوان انقلابی حاصل شده، همین پشت پا زدن به روشهای آنارشیستی و مهمتر از آن، فهم اصلی و فرعی کردن امور نیست؟ آیا در روزهایی که آمریکا با وضع تحریمهای جدید، برجام را به سخره گرفته است، موضوع مهمی مانند سند 2030 استقلال کشور را نشانه گرفته، گاز کشور به صورت رایگان به کشور دوست و همسایه ترکیه صادر میشود، صحبت از برجامهای منطقهای است و امثالهم، عجیب نیست که عدهای که قدرتشان در حد نصب یک بنر در نمازجمعه و جمعآوری چند امضا است، قصد میکنند که مسئلهی ورود (آن هم گزینشی) چند زن به ورزشگاه دوازدههزار نفری آزادی را برای تماشای مسابقات والیبال به موضوع اصلی کشور و مصداق اجرای بند فهم نشدهی وصیتنامهی امام تبدیل کنند و فرمان آتش به اختیار را که یک فرمان بزرگ و استراتژیک فرهنگی است، به مساله ای پیش پا افتاده تنزل بدهند و عملا باب تخریب و موجبات از میدان به در شدن این فرمان مهم را فراهم سازند؟!
سوال اساسی اینجاست که چرا برخی تشکلهای نام آشنا نمی خواهند با خواست رهبر انقلاب خود را بروز کنند و خودخواهانه فرمان مهم رهبر انقلاب را خرج پیش پا افتاده ترین مسائل روز جامعه می کنند؟! یعنی نمیدانند دارند درست همان مسیری را میروند که حامیان دولت و ضدانقلاب در این مدت انتظار آنرا می کشیده است؟ و مگر نه اینکه بعد از سخنرانی رهبری بلافاصله تمام این رسانهها سعی کردند فرمان فرهنگی رهبری را دعوت به آنارشیسم نازل، دست چند و سطح پایین تفسیر کنند؟ تکلیف آنها که معلوم است؛ مسئله اینجاست که اینها چرا به چنین دامی میافتند؟ یعنی نمیخوانند؟ نمیفهمند؟ یا نمیخواهند بفهمند؟
به نظر میرسد تبدیل کردن مسائل دست چندم فرهنگی به مسئله روز، برای برخی از دغدغه مندان به رویه ای ثابت مبدل شده است و فی الواقع ندیدن ریشه های اصلی معضلات و بیماری و اعتراض به «تب داری» بیمار آسان ترین اقدام تلقی شده است. از ماجرای افشای روابط فلان کارگردان در رختخوابش با فلان هنرپیشه گرفته تا تجمعات همیشگی علیه موضوعات دستهچندم و در مقابل نادیدهگرفتن موضوعات اصلی که دارد تصویری دلخواه رسانههای ضدانقلاب از «حزبالله» به نمایش میگذارد.
اما این بار ماجرا فرق میکند. به خصوص که در مورد اخیر، هزینهی مستقیم این اقدامات قرار است از گنجینهی آبرو و اعتبار فرمایشات رهبری خرج شود. بنابراین شاید لازم باشد یک بار برای همیشه جلوی این خسران گرفته شود. به خصوص که این فرصت تاریخی اعتماد فرمانده به افسرانش، نباید به این سادگی ها از دست برود. باید جلو تقلیل و تفسیر سراسر غلط از فرمان رهبر انقلاب را گرفت!